Amهوا آن سوی چشمانمAm باراEنی ست
Amسکوتم تحفه ی رنجیDm پنهاEنی ست
Dmبه شمع آغشته میماندAm خورشیدEم
Dmفرازِ تپه ای ماهیAm پیدا نیست
F#dimصدایی از درون با منE میگوید
Bشروعِ فصلِ بی رحمِE تنهایی Amست
Amپر میزند بر بامم سیاهِ کلاغ و شب
Amبه ویرانه ها میمانم خانه بی چراغ و تب
Dmمیسوزدم میکوDm6بد به در دستِ سردِ باد
Eجز رفتنت تصویری نمی آورم به یاد
EـــــDmـــــAm
Amهوا آن سوی چشمانمDm باراEنی ست
Amسکوتم تحفه ی رنجیDm پنهاEنی ست
Dmهوا را پنجه میسایم Amمیبینی
Dmنفس اطرافِ دستانمAm پیدا نیست
F#dimصدایی از درون با منE میگوید
Bشروعِ فصلِ بی رحمِE تنهایی Amست