فرزاد فرخ

تا تو را دیدم و آنی، دلم را به دلت باختم چراهایی که با نگاهت؛ در سرم ساختم من کویری خشک و سوزان تو باران شدی در قلبم و جان

میشه بازم نگام کنی اسم منو صدا کنی دستامو محکم بگیری رو قلب من حساب کنی ای تو عزیز خوشگلم تا پا گذاشتی تو دلم رنگین کمون شد زندگیم بی

دل رو برده اون نگاهش با چشمون سیاهش تو قلبم عزیز شد دل میرقصه هی بسازش دلبر شیرین زبونم من میخوام عاشق بمونم تو تقدیر منی من با توام ای