Amاون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم
G واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم
F تو سرا ما سری داشتیم
E عشقیو دلبری داشتیم
Amکسی آمد که حرف عشقو با ما زدG دل ترسوی ما هم دل به دریا زد به یک دریای طوفانی دل ما رفته
Fمهمانی چه دور ساحلش از دور پیداE نیست یه عمری راهه و در قدرت Amما نیست باید پارو نزد وا داد باید دل
G رو به دریا داد خودش میبردد Fهر جا دلش خواست به هر جا Eبرد بدون ساحل همون جاست